در تاریخ جنگ تحمیلی یک عملیات پارتیزانی به نام روح الله ثبت شده است که در تیرماه سال ۶۰ در منطقه غرب انجام شده است. این، چه عملیاتی بود و از سوی چه کسانی انجام شد؟

در آن زمان تلاش عوامل ضدانقلاب در مناطق کردنشین سبب امنیت مرزهای عراق شده بود اما پس از آن که قوای ایرانی، نیروهای ضدانقلاب را بسوی مرز عقب راندند و امکان دسترسی آنان به مرز میسر شد، ارتش عراق تجاوز زمینی را در آن جبهه آغاز کرد و در زمستان ۱۳۵۹ حاشیه مرزی از نوسود تا مریوان را به اشغال درآورد. در پاسخ به این حرکت دشمن، طی دوره کسب اعتماد به نفس، در تیرماه ۱۳۶۰عملیات روح الله به اجرا درآمد و شرق نوسود آزاد شد.

شهید اسماعیل قهرمانی درباره این عملیات گفته است: از تابستان ۵۹ تا تابستان سال ۶۰ بیشتر درگیریهای ایذایی با ضدانقلاب داشتیم. سرانجام در دهم تیرماه سال ۶۰ عملیات بسیار گسترده پارتیزانی را با نام عملیات روحالله برای انهدام پایگاه های ضدانقلاب و آزادسازی شهر مرزی نوسود آغاز کردیم. در این حمله، فرماندهی عملیات را ناصر کاظمی و ابراهیم همت بر عهده داشتند و من هم به عنوان مسئول محور عملیات فعالیت داشتم. در تاریخ یازدهم تیرماه سال ۶۰ در یک شب ظلمانی در ارتفاع ۲۲۰۰ متری، آن هم درحالیکه تمام منطقه مینگذاری شده بود، عملیات شروع شد.

عملیات از ساعت ۹ شب شروع شد و در ساعت ۳ و نیم صبح، نیروهای ما به نزدیکی سنگرهای دشمن رسیدند. پس از آن، نیروهای رزمنده با یک هجوم دیگر خودشان را به ۱۵۰ متری دشمن رساندند. به محض روشنایی هوا، حمله به مواضع دشمن شروع شد و تا ساعت ۱۰ صبح تمامی ارتفاعات مورد نظر سقوط کرد و نزدیک به ۲۰۰ نفر از سربازان عراق یکجا اسیر شدند. در آنجا همت از یکی از افسران عراقی پرسید: فکر کردید ما با چه نیرویی به شما حمله کردیم؟

گفت: دو گردان.

همت گفت: نه، خیلی کمتر بود.

آن افسر عراقی گفت: مرا مسخره میکنید؟

همت شروع کرد به قسم خوردن و آیه خواندن. افسر عراقی وقتی قسم خوردن همت را دید، باورش شد و شروع کرد به گریه کردن. بعد گفت: اگر ما میدانستیم تا این حد تعداد شما کم است، میتوانستیم همه شما را دستگیر کنیم.

در آن شرایط، رزمندگان از یک سو به علت سختی عملیات و از سوی دیگر پیروزی آن هم با کمترین تلفات، به حدی متاثر شدند که همه گریه میکردند. در به دست آوردن این پیروزی برادران هوانیروز، نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و پاسداران بومی منطقه نقش بزرگی داشتند که طی آن ارتفاعات شمشی و بلندیهای اطراف آن آزاد شد. پیروزی دلچسبی بود، نمیخواستیم به دشمن فرصت تجدید قوا بدهیم، به همین خاطر شب هفدهم تیرماه، مجددا حمله را ادامه دادیم که نتیجهاش آزادسازی شهر مرزی نوسود و روستاهای اطراف آن بود. اسماعیل در مرحله سوم عملیات رمضان به دست گردان انصار مسئولیت محور را بر عهده داشت. آنچه موجب شد بچه ها برای اجرای آخرین مرحله عملیات آماده شوند سخنرانی پر شور قهرمانی پیش از حرکت بود، با حالتی که همه آماده عملیات شدند.

او در حالی که سوار موتور بود در تاریخ ۳۰/۴/۱۳۶۱ در سن ۲۱ سالگی در اطراف پاسگاه زید در آغوش خاک شلمچه آرام گرفت و پیکر پاک او همان جا ماند.

اسماعیل قهرمانی که بود

اسماعیل روز ۳ اردیبهشت سال۱۳۴۰ مقارن با عید سعید قربان در روستای اردهال دیده به جهان گشود. او در سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران گنبد در آمد اما مدتی بعد از آن بار سفر را بست و خود را به سپاه شاهینشهر اصفهان منتقل کرد.

از آنجا به پاوه رفت و در زمره یاران حاج همت قرار گرفت و با وی راهی جبهه های جنوب شد. اسماعیل در طول این سالها سه مرتبه مجروح شد. او برای مدتی در پادگان دوکوهه مامور تشکیل گردان انصار الرسول شد و همراه گردان انصار در چند عملیات شرکت کرد. پس از آن اسماعیل به همراه تنی چند از دوستان برای کمک به مردم بیدفاع لبنان به آن کشور رفت. پس از بازگشت از لبنان حاج همت، اسماعیل را به عنوان جانشین تیپ محمد رسولالله(ص) معرفی کرد. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، اسماعیل راهی کردستان شد و همراه حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت در پاکسازی شهرهای کردستان شرکت کرد. او در عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس با عنوان فرمانده گردان انصار، با توانمندی و مدیریت نظامی، نیروهای تحت امرش را هدایت و نقش تعیین کنندهای در این دو عملیات ایفا کرد. اسماعیل بدون لحظهای استراحت در آن عملیاتها درخشید و در عملیات بیتالمقدس بود که بهشدت از ناحیه صورت و سر زخمی شد.

اسماعیل قهرمانی همزمان با عملیات رمضان در اطراف پاسگاه زید، وقتی مشغول هدایت نیروهای محور عملیاتی بود، به فوز عظیم شهادت نایل آمد اما پیکر مطهرش هیچگاه به دست خانوادهاش نرسید.